دو مسیر متفاوت و تأمل‌برانگیز چین و آمریکا در برابر چالش‌ها

با نزدیک شدن به ضرب‌الاجل ۹ جولای (۱۸ تیر) برای لغو تعرفه‌ها، هرچند آمریکا با بریتانیا به توافق رسیده، اما مذاکرات تجاری آن با بسیاری از کشورها در بن‌بست مانده است. در همین حال، سیاستمداران آمریکایی بار دیگر تهدید به افزایش تعرفه‌ها کرده‌اند؛ اقدامی که نه تنها برای جهان، ابهام و نگرانی ایجاد کرده بلکه مسیر بهبود اقتصاد جهانی را هم با مانع روبرو ساخته است.

با نزدیک شدن به ضرب‌الاجل ۹ جولای (۱۸ تیر) برای لغو تعرفه‌ها، هرچند آمریکا با بریتانیا به توافق رسیده، اما مذاکرات تجاری آن با بسیاری از کشورها در بن‌بست مانده است. در همین حال، سیاستمداران آمریکایی بار دیگر تهدید به افزایش تعرفه‌ها کرده‌اند؛ اقدامی که نه تنها برای جهان، ابهام و نگرانی ایجاد کرده بلکه مسیر بهبود اقتصاد جهانی را هم با مانع روبرو ساخته است.

دونالد ترامپ، رئیس ‌جمهور ایالات متحده، اخیرا گلایه کرده که بسیاری از کشورها توسط آمریکا «لوس» شده‌اند و ژاپن را به‌طور خاص هدف قرار داده است. او حتی تهدید کرده که مذاکرات تجاری با ژاپن را متوقف می‌کند. با این حال، آکیرا آزاوا، نماینده ارشد ژاپن، گفته است: «ما حاضر نیستیم منافع کشاورزی خود را فدا کنیم تا به توافق برسیم.»

کشورهایی مانند کانادا، فرانسه، آلمان، هند و دیگران هم یکی پس از دیگری تأکید کرده‌اند که توافق‌هایی که منافع آن‌ها را نادیده بگیرد، قابل قبول نیست. این موضع‌گیری‌های جمعی از جانب شریکانی که پیش‌تر مطیع به نظر می‌رسیدند، نشان می‌دهد که نفوذ ابزار تعرفه‌ای آمریکا در حال تضعیف است و نشانه‌ای از پایان «دوران سلطه مطلق» واشنگتن محسوب می‌شود.

سیاست‌هایی که دولت ترامپ برای فرافکنی مشکلات داخلی به بیرون اتخاذ کرده، نشان‌دهنده یک تناقض دیرینه در نظام سیاسی آمریکا است. زمانی که خروج صنایع باعث بیکاری شد، به جای اصلاح ساختار صنعتی، از تعرفه به‌عنوان ابزار فشار استفاده کردند؛ وقتی بدهی فدرال به ۳۷ تریلیون دلار رسید، ترجیح دادند بار کسری بودجه را به بیرون منتقل کنند و هنگام مدیریت ضعیف بحران کرونا، به جای اصلاح سیستم مدیریت اضطراری، منشاء ویروس را بهانه جوسازی سیاسی کردند. این نوع سرزنش‌گری، بیانگر یک نقص ساختاری در سیستم حکمرانی سرمایه‌محور آمریکاست؛ مدلی که با تشدید بحران‌ها، همواره برای منحرف کردن افکار عمومی، به دامن زدن به تنش‌های خارجی متوسل می‌شود.

در مقابل، چین رویکردی متفاوت اتخاذ کرده است. حزب حاکم چین با شجاعت خود را در معرض نقد و اصلاح قرار داده و با اجرای اصلاحات ساختاری، زمینه رشدی تازه‌ را فراهم کرده است. حزب کمونیست چین با تکیه بر اصل «مردم‌محوری»، طی هشت سال گذشته، حدود ۱.۶ تریلیون یوان در حوزه فقرزدایی سرمایه‌گذاری کرده و سازوکارهایی برای جلوگیری از بازگشت فقر ایجاد کرده است. در حالی‌که برخی مسئولان آمریکایی با شعارهایی مانند «دموکراسی» و «حقوق بشر» در سطح بین‌المللی سخن می‌گویند، در داخل کشور در برابر فجایعی همچون زلزله و آتش‌سوزی سکوت می‌کنند.

رسانه‌های بین‌المللی از جمله نشریه ژاپنی «نیکی آسیا» نیز به تفاوت این دو رویکرد پرداخته‌اند. این نشریه می‌نویسد: کاهش نفوذ آمریکا ارتباطی به رشد چین ندارد، بلکه ناشی از فاصله گرفتن خود آمریکا از اصول بنیادینی است که موجب قدرتش شده بودند؛ اصولی چون بازار آزاد، مشارکت جهانی و مداخله محدود دولت. این در حالی است که چین طی چند دهه اخیر، این اصول را با دقت بیشتری به کار گرفته است. اکنون در حالی ‌که ایالات متحده مشغول اعمال تحریم تراشه، فهرست سیاه سرمایه‌گذاران و فشار سیاسی است، چین در حال کاهش فهرست منفی سرمایه‌گذاری، توسعه مناطق آزاد تجاری، لغو ویزا برای گردشگران و تسهیل دسترسی سرمایه‌گذاران جهانی به بازار خود است.

تحلیل‌گران اغلب بر این باورند که ریشه مشکلات اقتصادی آمریکا در بی‌ تعادلی سیاست‌گذاری‌های بلندمدت آن نهفته است، اما بسیاری از سیاستمداران آمریکایی ترجیح می‌دهند مشکلات داخلی را صادر کنند. آنها خود دچار بیماری شده‌اند، اما از دیگران می‌خواهند دارو مصرف کنند. این مسیر در نهایت به بن‌بست می‌رسد.

عدم قطعیت شاید تنها ابزاری باشد که آمریکا برای فشار آوردن به کار می‌گیرد، اما همکاری بین‌المللی بر پایه اعتماد شکل می‌گیرد. بازی مجموع صفر، که در آن فقط یک طرف می‌برد، بسیار خطرناک است و جنگ تعرفه‌ای به همه آسیب می‌زند. تجربه تاریخی و شرایط واقعی نشان داده‌اند که رویارویی راه‌گشا نیست و گفت‌وگو بهترین راه‌حل است. فلسفه هم‌زیستی «همکاری برپایه سود متقابل» که چین پیشنهاد می‌دهد، راه درست برای همه کشورهاست.

 نویسنده: لوئو لایی آن تحلیلگر سیاسی و روزنامه نگار چین

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا