تهدید دموکراسی با افزایش خشونت سیاسی در ایالات متحده
در چند سال گذشته، ایالات متحده افزایش خشونتهای سیاسی، از جمله سوء قصد علیه دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق و سایر مقامات منتخب را تجربه کرده که این رویدادهای خشونت آمیز نشانه یک مشکل گسترده تر و فرساینده برای پایه های دموکراسی آمریکایی هستند.
در این سالها افزایش خشونت سیاسی در آمارهای منتشر شده توسط پلیس کنگره ایالات متحده مشهود بوده و نشان میدهد که تهدیدات علیه اعضای کنگره بین سالهای ۲۰۱۶ تا ۲۰۲۱ ده برابر شده است. در حالی که موارد تهدید گزارش شده در سال ۲۰۱۶ حدود ۹۰۲ مورد بوده، این موارد در سال ۲۰۲۰ به بیش از ۸۶۰۰ مورد رسیده است. همین افزایش خشونت منجر به حمله ۶ ژانویه ۲۰۲۱ به ساختمان کنگره آمریکا شد که حامیان ترامپ با هدف جلوگیری از تأیید نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ به سمت ساختمان راهپیمایی کردند و این خشونت سیاسی منجر به کشته شدن پنج نفر و زخمی شدن بیش از ۱۴۰ افسر پلیس شد.
نمونه مهم دیگر خشونت سیاسی در آمریکا، ۱۴ ژوئن ۲۰۱۷ اتفاق افتاد که یک تروریست چپگرا به نام جیمز هاجکینسون، به اعضای جمهوریخواه تیم بیسبال کنگره در الکساندریای ایالت ویرجینیا شلیک کرد و ویپ استیو اسکالیز رهبر اکثریت مجلس نمایندگان و چهار نفر دیگر را مجروح کرد. هاجکینسون سابقه اظهارات ضد جمهوریخواهانه داشت و به دلیل همین نفرت شدید از جمهوری خواهان و دولت ترامپ نیز دست به این اقدام خشونتآمیز زد.
۲۸ اکتبر ۲۰۲۲، پل پلوسی، همسر نانسی پلوسی، رئیس وقت مجلس نمایندگان آمریکا، توسط مردی به نام دیوید دیپپ که تحت تأثیر تئوری های توطئه جناح راست آمریکا رادیکال شده بود، با چکش مورد حمله قرار گرفت. هدف دیپپ آسیب رساندن به نانسی پلوسی بود، چرا که او را یک بازیگر کلیدی در سیاستگذاریهای حزب دموکرات می دانست.
در نظرسنجی سپتامبر ۲۰۲۳ گالوپ، ۳۲ درصد از آمریکاییها اعتماد خود به کنگره ایالات متحده را ابراز کردند که نسبت به سال پیش از آن با شش درصد کاهش همراه بود و دلیلش نیز از بین رفتن اعتماد عمومی به کنگره به خاطر تهدیدها و اقدامات خشونتآمیز است که در نتیجه اداره کشور را برای مقامات منتخب دشوار می کند.
امروز بسیاری در رسانه های اجتماعی مانند فیس بوک، ایکس و یوتیوب در حال انتشار تئوری های توطئه از جمله تئوریهای «کیواِینان»( QAnon) هستند که ادعا می کند جهان توسط گروهی از جنایتکاران کنترل می شود. همین تئوری ها باعث شده افرادی مانند آنتونی کوملو که در مارس ۲۰۱۹ با کشتن رئیس یک گروه مافیایی به نام فرانچسکو کالی، بر این تصور باشد که او بخشی از یک «دولت پنهان» در ایالات متحده را از بین برده است.
نقش رسانه های اجتماعی در تحریک به خشونت بیشتر با ظهور گروه هایی مانند «پسران مغرور» و «آنتیفا» آشکارتر شده است. این دو گروه از رسانههای اجتماعی برای فراخوان تظاهرات خشونتآمیز مانند رویداد ۱۲ اوت ۲۰۱۷ در شارلوتزویل، ویرجینیا موسوم به رویداد «راست متحد» استفاده کردهاند. در آن روز، جیمز الکس فیلدز جونیور، یک طرفدار برتریطلبی سفیدپوستان، با خودروی به میان معترضان گروه مقابل حمله کرد که منجر به کشته شدن هدر هییر و مجروح شدن بسیاری دیگر شد.
دلایل زیادی برای دست زدن به خشونت سیاسی وجود دارد. برخی ممکن است به دلیل داشتن مشکلات اقتصادی، با دلایل شخصی و یا احساس سرخوردگی به دنبال ایجاد تغییر باشند و در میان این افراد هستند کسانی که حاضرند برای رسیدن به هدف خود به روش های افراطی دست بزنند. تیراندازی ۲۷ اکتبر ۲۰۱۸ در کنیسه درخت زندگی پیتسبورگ یک نمونه از این موارد است که در آن یک فرد تحت تأثیر تئوری های توطئه ضد یهودی به نام رابرت باورز با حمله به کنیسه درخت زندگی ۱۱ نفر را کشت. انگیزه باورز برای این اقدام نفرت از مهاجران و یهودیان بود که در صفحات رسانه های اجتماعی سایت های راست افراطی پیوسته درباره آنها تبلیغ می شد.
خشونت سیاسی پایه های دموکراسی را تضعیف می کند. ایالات متحده که در گذشته نام آن مترادف با دموکراسی و ثبات سیاسی بود، اکنون در شرایطی است که شخصیت های سیاسی به خاطر عقایدشان تهدید می شوند. تیراندازی ژوئن ۲۰۲۲ در خانه قاضی برت کاوانا که در واکنش به درز خبر دیوان عالی ایالات متحده برای لغو حکم تاریخی «رو علیه وید» در راستای ممنوعیت سقط جنین نشان می دهد که اکنون در آمریکا تصمیمات قانونی میتواند استفاده از خشونت را برای برخی توجیه کند.
کیتی هابز جانشین وقت فرماندار ایالات آریزونا پس از تایید نتایج انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ در این ایالت با موجی از تهدید به مرگ مواجه شد و عده زیادی در مقابل دفتر او تظاهرات کردند. هابز بعداً هنگام شهادت در دادگاه گفت که این تهدیدها باعث شد که او احساس ناامنی کند که البته بسیاری از مسئولان برگزارکننده انتخابات در سراسر ایالات متحده نیز همین حس را داشتند. افزایش چنین تهدیدهایی موجب تضعیف توانایی مقامهای منتخب در انجام وظایفشان خواهد شد.
اکنون آمریکا بر سر یک دوراهی قرار دارد و اگر این جریان خشونت سیاسی به درستی مدیریت نشود، ایالات متحده ممکن است به جایی برسد که خواسته های یک گروه جایگزین حق و حقیقت را بگیرد؛ به همین دلیل رهبران سیاسی آمریکا باید بدون هیچ تردیدی خشونت را محکوم کنند و در همان حال رسانههای اجتماعی نیز باید تلاش خود برای رسیدگی به موضوع افراطگرایی را افزایش دهند. ایالات متحده برای آنکه همچنان یک کشور دموکراتیک باقی بماند، ایالات متحده باید قبل از بلیعده شدن حاکمیت قانون توسط عدم تحمل سیاسی فزاینده در این کشور، فورا به این مشکل رسیدگی کند.