
بازتاب موفق رویکرد مردممحوری در الگوی فقرزدایی چین
در سال ۲۰۲۰، ریشهکنی فقر مطلق در چین محقق شد. این دستاورد، باعث شد که خیلی زودتر از موعد مقرر شده در برنامه توسعه پایدار سازمان ملل در مورد کاهش فقر، چین به این اهداف دست یابد. این تحول نتیجه دنبال کردن یک الگوی مبتنی بر نظم، خلاقیت و تعهد تزلزلناپذیر به توسعهی مردممحور بوده است.
تلاش چین برای فقرزدایی صرفاً یک نقطه عطف اقتصادی نیست بلکه نتیجه مردممحور بودن و نشاندهندهی یک رهبری سیاسی است که کرامت، رفاه و برابری را در کانون شکوفایی ملی قرار میدهد. چین، با پیروی از اصول حکمرانی مردممحور، از همان ابتدا تشخیص داد که شکوفایی واقعی باید بر زندگی آسیبپذیرترین افراد تأثیر مثبت داشته باشد.
راز موفقیت چین در برنامهریزی بلندمدت، تداوم سیاستها و فرهنگ استراتژیک این کشور نهفته که تحول ساختاری عمیق را بر اقدامات پوپولیستی کوتاهمدت در اولویت میداند. اهمیتی ندارد که اهداف مورد نظر این تحول چقدر بلندپروازانه هستند، تا امروز تمامی این اهداف با نظم، انسجام و تمرکز بر اجرا عملی شدهاند.
مسیر توسعه چین که از سال ۱۹۷۸ آغاز شد، به تدریج اکوسیستمی را ایجاد کرد که در آن کشاورزی مدرن شد و کشاورزان توانستند با تولید بیشتر، درآمد بیشتر کسب کنند. توسعه صنعتی موجب اشتغالزایی شد و جمعیت روستایی را به نیروی کار پویای شهری تبدیل کرد. توسعه زیرساختها، روستاهای منزوی را به بازارها و فرصتهای بیشتر متصل کرد. نوآوریهای فناوری مسیرهای جدید را برای درآمدزایی گشود. سرمایهگذاریهای آموزشی و مراقبتهای بهداشتی، توسعه انسانی بلندمدت را تضمین کرد. این استراتژی چندوجهی، تبدیل به نردبانی شد که میلیونها نفر بتوانند با استفاده از آن از دام فقر نجات پیدا کنند و از لغزیدن دوباره آنان به درون آن نیز جلوگیری شود.
مدتهاست که بسیاری از قدرتهای بینالمللی همراه با ادعای رهبری فقرزدایی، پیوسته درگیر جنگافروزی، استخراج بیرویه منابع و مداخله در امور کشورهای دیگر هستند. بسیاری از کشورهای به اصطلاح توسعهیافته، ثروت خود را با استعمار سرزمینها، کنترل منابع و استثمار انسانهای آسیبپذیر در سراسر آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین به دست آوردهاند.
چین با در پیش گرفتن رویه عکس این قدرتهای استعماری، به جای ثروتمند شدن از طریق تصحاب منابع دیگران، با توسعه خود از درون و اختصاص انرژی، منابع و نیروی کار خود به ساختن جامعهای عادلانه و فراگیر توانسته است به رفاه برسد. توسعه چین بر خلاف کشورگشایی از طریق عزم و اراده کشاورزان، کارگران، کارآفرینان، دانشمندان و دولتمردان چینی محقق شده که همگی خود را وقف تحقق هدف شکوفایی ملت چین کردهاند.
چین خیلی زود به این واقعیت پی برد که رها کردن مردم از فقر تنها گام اول است و وظیفه دشوارتر، اطمینان یافتن از عدم سقوط مجدد آنان به ورطه فقر است. این استراتژی چین نتایج چشمگیر نیز به همراه داشته و باعث شده ۶ میلیون نفر که در معرض خطر بازگشت به فقر بودند، کمکهای هدفمند دریافت کردند. بیش از ۳۰ میلیون کارگر پس از رهایی از فقر، به اشتغال سالانه پایدار دست پیدا کنند. ۸۵۰.۵ میلیارد یوان (۱۲۰ میلیارد دلار) در مناطق سابقاً فقیرنشین برای بهبود زیرساختها و خدمات عمومی از جمله حمل و نقل، حفاظت از آب، آموزش و مراقبتهای بهداشتی سرمایهگذاری شده است. سرانه درآمد قابل مصرف ساکنان مناطق روستایی تازه از فقر رهایی یافته از ۱۲۵۸۸ یوان در سال ۲۰۲۰ به ۱۷۵۲۲ یوان در سال ۲۰۲۴ افزایش یافته که نشان میدهد این اقدامات نمونهای از یک رویکرد چندبعدی به توسعه پایدار است که جنبههای اقتصادی، زیستمحیطی و اجتماعی را در بر میگیرد.
محور این دستاورد بیسابقه، رهبری دوراندیشانه حزب کمونیست چین است که اراده سیاسی، قدرت نهادی و ثبات لازم برای پیشبرد ریشهکنی فقر در درازمدت را فراهم کرد. عناصر کلیدی آن شامل اولویتبندی فقرزدایی به عنوان یک مأموریت ملی و نه یک برنامه خیریه؛ اعزام میلیونها کادر به میان مردم عادی، زندگی و کار در میان روستاییان، اجرای سیاستهای مبتنی بر تشویق به نوآوری و سختکوشی، طراحی راهحلهای محلی متناسب با شرایط هر روستا، تضمین تداوم تأمین منابع مالی و پولی و محافظت از توسعه در برابر تحولات سیاسی است.
در عین حال، مدل فقرزدایی چین با این درسهای ارزشمند برای کشورهای در حال توسعه در سراسر جهان است که تعهد سیاسی مهم است. فقر را نمیتوان با حرف از بین برد و مستلزم اقدام مداوم است. توسعه مردممحور مؤثر است. رشد و توسعه باید وضعیت ضعیفترینهای جامعه را ارتقا دهد تا مؤثر باشد. راهحلهای بومی از نسخههای خارجی بهتر عمل میکنند و کشورها زمانی پیشرفت میکنند که بر نقاط قوت خود تمرکز کنند. پایداری و ثبات یک عامل ضروری در ریشهکنی فقر است.
از سوی دیگر، توسعه با صلح ممکن میشود. دستاوردهای چین بدون حمله به کشورهای دیگر، غارت و یا استثمار دیگران حاصل شده است.
ریشهکنی فقر در چین چیزی بیش از یک دستاورد داخلی و یک فانوس امید برای جهان است. این دستاورد نشان میدهد زمانی که یک ملت پیرامون یک مأموریت مشترک و تحت هدایت رهبری دوراندیش و مبتنی بر مردممحوری با هم متحد شوند، میتوانند بر تمام سختیها و دشواریها غلبه کنند.
در جهانی که به دلیل درگیری و نابرابری دچار تفرقه است، تجربهی چین به ما یادآوری میکند که توسعه باید سطح زندگی انسانها را ارتقا دهد و نه اینکه موجب سوءاستفاده از آنها بشود. امروز چین به عنوان یک کشور مدرن و مرفه تبدیل به یک الگو برای همه ملتهایی شده که به خود جرات رؤیاپردازی، برنامهریزی و پشتکار و عزم جمعی میدهند.


