تولید در چین؛ بازتاب انتخاب منطقی شرکت‌های آمریکایی و پیوند عمیق اقتصادی با چین

نظرسنجی اخیر «اتاق بازرگانی آمریکا در چین»، به دلیل نتایج روشن خود، توجه زیادی را به خود جلب کرده است. این نظرسنجی نشان می‌دهد که هیچ ‌یک از شرکت‌های آمریکایی فعال در چین تصمیمی برای انتقال تولیدات خود به ایالات متحده نگرفته‌اند. در عوض، این شرکت‌ها یا فعالیت‌های خود را در چین بومی‌سازی کرده‌اند یا بخشی از تولید را به کشورهای ثالث منتقل کرده‌اند. نتایج این نظرسنجی که با مشارکت ۱۱۲ شرکت عضو در چین انجام شده، در شرایط تداوم تنش‌های تجاری میان چین و آمریکا و افزایش موانع تعرفه‌ای، قابل تامل است.

از زمانی که دولت آمریکا چین را به عنوان «رقیب راهبردی اصلی» معرفی و سیاست‌هایی در راستای «جداسازی و قطع زنجیره‌های تامین» دنبال کرده، روابط دو کشور به شکلی محسوس تیره‌تر شده است. شرکت‌های آمریکایی فعال در چین، که به‌طور مستقیم درگیر این روابط هستند، صلاحیت بیشتری برای ارزیابی راهبرد آمریکا در قبال چین دارند. انتخاب این شرکت‌ها برای ماندن در بازار چین، در واقع رای اعتماد به روابط اقتصادی میان دو کشور است؛ انتخابی که بر پایه منطق تجاری و ملاحظات راهبردی صورت گرفته است.

چین، به عنوان دومین اقتصاد بزرگ جهان و با جمعیتی بیش از ۱.۴ میلیارد نفر، از نظر اندازه بازار و ظرفیت رشد، جایگزین‌ناپذیر است. این کشور هم یک پایگاه تولیدی مهم و هم یک بازار مصرفی کلیدی برای بسیاری از شرکت‌های آمریکایی به شمار می‌رود.

پویایی و انعطاف‌پذیری اقتصاد چین و گسترش طبقه متوسط در آن، فرصت‌های رشد قابل توجهی برای شرکت‌های آمریکایی فراهم کرده است. خروج از این بازار به معنای از دست دادن یک موتور مهم برای توسعه آتی است.

اکوسیستم زنجیره تامین صنعتی چین که جامع و کارآمد است، مزیتی رقابتی و منحصربه‌فرد به‌شمار می‌رود. چین پس از چند دهه توسعه، زنجیره‌های کامل صنعتی در سطوح بالا و پایین را ایجاد کرده که از سوی نیروی کار ماهر و زیرساخت‌های پیشرفته پشتیبانی می‌شود. یکپارچگی و کارایی این اکوسیستم به‌ سختی در دیگر کشورها قابل تکرار است. بسیاری از مدیران شرکت‌ها تأکید کرده‌اند که انتقال تولید از چین بسیار پرهزینه و از نظر فنی و اجرایی چالش‌برانگیز است.

تصمیمات شرکت‌های آمریکایی نشان‌دهنده آن است که به ماهیت عمیقا درهم‌تنیده روابط اقتصادی میان چین و ایالات متحده واقف هستند. هرگونه تلاش برای قطع مصنوعی این ارتباطات می‌تواند به زیان مالی هر دو طرف بینجامد، ثبات زنجیره‌های تامین جهانی را مختل کند و در نهایت به رشد اقتصاد جهانی آسیب برساند.

رویکرد عمل‌گرایانه شرکت‌های آمریکایی، از درک آنها نسبت به این واقعیت حکایت دارد که جهانی‌شدن اقتصاد، روندی تاریخی و برگشت‌ناپذیر است و هر تلاشی برای معکوس‌کردن آن هزینه‌های بالایی در پی دارد.

ایالات متحده و چین، به عنوان دو اقتصاد بزرگ جهان، مسئولیتی سنگین در قبال بهبود اقتصاد جهانی و حفظ ثبات زنجیره‌های تامین دارند. ایجاد روابط تجاری و مالی پایدار و قابل پیش‌بینی، به نفع هر دو ملت است و انتظارات جامعه جهانی را نیز برآورده می‌کند.

البته تصمیم شرکت‌ها به‌معنای حذف کامل ریسک‌ها نیست. کماکان در روابط آینده میان چین و آمریکا عدم قطعیت‌هایی وجود دارد و شرایط سیاسی، موقعیت‌های ژئوپلیتیکی و سایر عوامل ممکن است بر برنامه‌ریزی راهبردی شرکت‌های چندملیتی تاثیر بگذارند. نتیجه نهایی نیز به تصمیم‌های سیاسی دو دولت بستگی دارد؛ اینکه آیا می‌توانند گفت‌وگو و مشورت را ادامه دهند یا نه.

اقدامات شرکت‌های آمریکایی نشان می‌دهد که عقلانیت اقتصادی غالب است و از صبر راهبردی حمایت می‌کند. اعتماد آنها به اقتصاد چین، امید به همکاری چین و آمریکا و باور به پیروزی منطق اقتصادی، همگی در تصمیم آنها برای نماندن از بازار چین مشهود است.

تا زمانی که کانال‌های همکاری باز بمانند و سازوکارهای گفت‌وگو ادامه پیدا کند، تقسیم منطقی کار و توسعه مشترک میان چین و ایالات متحده در زنجیره‌های تامین جهانی، روند غالب خواهد بود

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا