نشست آلاسکا؛ چرا سایه‌های صلح بر غبار جنگ ارجحیت دارند؟

دونالد ترامپ رئیس ‌جمهور آمریکا و ولادیمیر پوتین، رئیس ‌جمهور روسیه، پس از پایان مذاکرات خود در ۱۵ آگوست (۲۴ مرداد) در انکوریج آلاسکا در یک کنفرانس مطبوعاتی مشترک حضور یافتند. گفت‌وگوهای سران ایالات متحده و روسیه که در پایگاه مشترک المندورف-ریچاردسون برگزار شد، نزدیک به سه ساعت به طول انجامید.

نشست آلاسکا میان ترامپ و پوتین لحظه‌ای سرنوشت‌ساز در مسیر تلاش‌های مستمر برای پایان دادن به جنگ اوکراین و همچنین در تاریخ روابط پیچیده دو ابرقدرت نظامی جهان بود. ترامپ در این نشست تأکید کرد: «تا زمانی که توافقی حاصل نشود، توافقی وجود ندارد.» این جمله در عین حال که نگاهی عمل‌گرایانه دارد، بیانگر سطح انتظارات محتاطانه از این دیدار نیز بود.

برای بسیاری از تحلیلگران، عدم دستیابی به توافقی ملموس یا آتش‌بس موقت ناامیدکننده بود. با این حال، انتظار چنین نتیجه بزرگی از یک نشست واحد، آن هم نشستی که در مدت کوتاهی آماده شده بود و بدون حضور چهره‌های کلیدی همچون نمایندگان اروپا و به‌ویژه ولودیمیر زلنسکی رئیس‌جمهور اوکراین، شکل گرفت، بیش از حد خوش‌بینانه به نظر می‌رسید.

این حقیقت که نشست آلاسکا به آتش‌بس فوری منجر نشد، نباید ارزش آن را کمرنگ سازد. گفت‌وگوی مستقیم و چهره‌به‌چهره دو رهبر، فرصتی کم‌نظیر در شرایطی بود که تنش میان واشنگتن و مسکو آشکارا احساس می‌شد. این ارتباط، اگرچه کوتاه و محدود، توانست روزنه‌ای برای تعامل و تا حدی ایجاد اعتماد فراهم کند؛ اعتمادی که در دیپلماسی بنیانی اساسی برای حرکت‌های بعدی است.

از این منظر، نشست آلاسکا را می‌توان گامی اولیه در مسیر درست دانست، حتی اگر دستاورد فوری آن ناچیز بود. این دیدار بستری برای مذاکرات آتی پدید آورد که می‌تواند در نهایت به توافق آتش‌بس و سپس صلحی پایدار منجر شود.

موضوع اصلی کنفرانس مطبوعاتی آلاسکا – «در جستجوی صلح» – خود بازتاب نیت سران روسیه و آمریکا بود. گرچه موانع بی‌شماری در مسیر وجود دارد، اما تمایل ترامپ و پوتین به دادن شانسی دوباره به صلح، اقدامی ارزشمند و شایسته توجه است.

راه صلح هرگز آسان نیست و به‌ویژه بحران اوکراین که ریشه در منافع ژئوپلیتیکی پیچیده، منافع ملی دیرپا و دخالت بازیگران گوناگون همچون ناتو، اتحادیه اروپا و دیگر قدرت‌های منطقه‌ای دارد، از این قاعده مستثنا نیست. انتظار راه‌حلی فوری از چنین نشستی غیرواقع‌بینانه بود. تصور دستیابی سریع به یک آتش‌بس جامع، بدون مشارکت مستقیم رهبری اوکراین یا طرف‌های اروپایی، ساده‌انگارانه محسوب می‌شد.

جایگزین ادامه گفت‌وگو، چیزی جز تداوم تراژدی جنگ نیست. ادامه درگیری‌ها خطر گسترش خصومت‌ها و شعله‌ور شدن جنگی وسیع‌تر و خطرناک‌تر را در پی دارد. نباید فراموش کرد که آثار این بحران محدود به مرزهای اوکراین نمی‌ماند، بلکه ثبات جهانی، روابط بین‌الملل و حتی امنیت اقتصادی جهان را تهدید می‌کند. بنابراین، هرچند دستیابی به صلح دشوار و پیچیده است، اما همچنان بهترین و ضروری‌ترین گزینه باقی می‌ماند. حتی اگر صلح کامل هنوز دور از دسترس باشد، خودِ گفت‌وگو می‌تواند فضایی ایجاد کند که در آن امکان پیدایش صلح فراهم شود.

در جهان سیاست بین‌الملل، همیشه دوگانگی بر سر خیر و شر مطلق نیست، بلکه میان آنچه ارجح است و آنچه زیان‌بار است انتخاب صورت می‌گیرد. با توجه به وخامت اوضاع، همین که ترامپ و پوتین آمادگی دارند حتی به شکلی دور از دسترس امکان صلح را در نظر بگیرند، باید به عنوان گامی رو به جلو تلقی شود. اغلب از دل مذاکرات طاقت‌فرسا که سرشار از تنش و دشواری است، غبار جنگ اندک‌اندک فرو می‌نشیند. سایه‌های صلح ــ هرچند آمیخته با معضلات اخلاقی سنگین و سازش‌های دردناک ــ بر مه جنگ ترجیح دارند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا