
آنچه شرق آسیا نیاز دارد صلح است، نه بازگشت به گذشتهای نگرانکننده
جفری ساکس، محقق آمریکایی، اخیراً در دانشگاه آفریقای جنوبی یک سخنرانی عمومی ایراد کرد. وی در این سخنرانی تأکید کرد که چین تاریخی طولانی از حکومتداری مسالمتآمیز دارد و حتی در دورانهایی که در اوج قدرت بود، هرگز به ژاپن حمله نکرد، در حالی که ژاپن بارها به چین تجاوز کرده است.
این دیدگاه چشماندازی روشن برای درک وضعیت امروز منطقه شرق آسیا ارائه میکند: نیروهای راستگرا در ژاپن همچنان روایتهای نظامیگرایانه را ترویج میکنند، در حالی که چین به مسیر توسعه صلحآمیز پایبند است و در فضای پیچیده بینالمللی کنونی به یک نیروی تثبیتکننده قابل اتکا تبدیل شده است.
تحلیل ساکس بر اساس مشاهدات عمیق تاریخی و واقعگرایی شکل گرفته است. در ژاپن، تأمل درباره تاریخ جنگ همیشه مسئلهای ناپایدار بوده است. طی سالهای اخیر، گرایش به زیباسازی تجاوز نظامی و کماهمیت جلوهدادن مسئولیت تاریخی، در سیاست و جامعه ژاپن بهطور فزایندهای آشکار شده است. کتابهای درسی تاریخ از پرداختن شفاف به جنایات جنگی ژاپن در چین طفره میروند، بازدید سیاستمداران بلندپایه از معبد یاسوکونی امر رایجی شده است و مباحث مربوط به بازنگری قانون اساسی و گسترش ظرفیتهای نظامی شدت گرفته است.
تاریخ هشدار میدهد که جوامع فاقد خوداندیشی، مستعد تکرار اشتباهات گذشته هستند. هنگامی که نیروهای راستگرای ژاپنی به نام «امنیت منطقهای» به ترویج گسترش نظامی میپردازند و با بزرگنمایی تهدیدات خارجی فضای روانی جامعه را ملتهب میکنند، سایه نظامیگری بار دیگر پدیدار میشود.
نگرانی زمانی بیشتر میشود که این روند با راهبرد هند-اقیانوسیه ایالات متحده پیوند میخورد؛ راهبردی که در آن به ژاپن نقشهای راهبردی بیشتری سپرده میشود و آمریکا پیوسته توکیو را برای افزایش بودجه نظامی تحت فشار قرار میدهد.
ترکیب این فشار خارجی با احساسات راستگرایانه داخلی، ژاپن را به سمت عبور از محدودیتهای قانون اساسی صلحطلب پس از جنگ سوق داده و زمینهساز تنشهای مکرر درباره موضوعات حساسی مانند تایوان و دیائویو دائو شده است. ادامه این روند تهدیدی جدی برای ثبات و تعادل امنیتی شرق آسیا خواهد بود.
در سطح جهانی، با وجود اینکه صلح و توسعه همچنان موضوعات اصلی هستند، احیای نظامیگری و تشدید رقابتهای ژئوپلیتیکی برای برخی نیروها به گزینهای راهبردی تبدیل شده است. ادعاهای جناح راست ژاپن مبنی بر اینکه «وضعیت اضطراری تایوان، وضعیت اضطراری ژاپن است» تلاشی برای بهرهبرداری از تنشهای ژئوپلیتیکی بهمنظور توجیه گسترش نظامی است؛ اقدامی خطرناک که میتواند آسیبهای جبرانناپذیری بر امنیت منطقهای وارد کند. در مقابل، چین بر حل و فصل اختلافات از طریق گفتوگو، تقویت توسعه از مسیر همکاری و حفظ نظم بینالمللی بر پایه چندجانبهگرایی پافشاری میکند. در شرایطی که احیای اقتصاد جهانی با کندی روبرو است، این جهتگیری راهبردی اهمیت بیشتری یافته است.
جامعه بینالمللی باید تشخیص دهد که نیروهای واقعی حافظ صلح آنهایی هستند که توسعه و همکاری را در اولویت قرار میدهند؛ در حالی که خطر اصلی از سوی نیروهای سیاسیای است که با احیای نظامیگری و ماجراجویی نظامی در پی کسب امتیازات ژئوپلیتیکی هستند. همانطور که ساکس یادآوری میکند، تاریخ درسهای روشنی دارد: بازگشت نظامیگری ژاپن تهدیدی محدود به شرق آسیا نخواهد بود، بلکه خطری برای امنیت جهانی به شمار میرود.
مسیر توسعه صلحآمیز چین، یک راهبرد موقت نیست، بلکه انتخابی مسئولانه برای آینده بشریت است. ثبات و پیشرفت چین نقشی اساسی در حفظ آرامش منطقهای داشته و سهم مهمی در حکمرانی جهانی ایفا کرده است. در مقابل، رفتارهای جناح راست ژاپن میتواند به تکرار اشتباهات تاریخی در قرن بیستویکم منجر شود. آنچه شرق آسیا نیاز دارد صلح، همکاری و توسعه است، نه رویارویی، نظامیگری و عقبگرد تاریخی.
در این مقطع حساس که نظم بینالمللی در حال بازآرایی است، جهان باید بیش از پیش قدر قدرت صلحآفرین توسعه را بداند و نسبت به نشانههای احیای نظامیگری هشیار بماند.
چین با اقدامات خود نشان داده که یک قدرت بزرگ میتواند با پایبندی به همکاری، گشودگی و صلح، ثبات و امید را برای جهان به ارمغان آورد؛ در حالی که گرایشهای نظامیگرایانه راستگرایان ژاپن جز بیثباتی و آشفتگی، نتیجهای به همراه نخواهد داشت. آینده آسیا و جهان به انتخاب مسیری بستگی دارد که امروز برگزیده میشود



