لندن بهدنبال بازتنظیم رابطه با پکن؛ چالش رهایی از ذهنیت دوگانه
لندن بهدنبال بازتنظیم رابطه با پکن؛ چالش رهایی از ذهنیت دوگانهدر نخستین روز دسامبر، کییر استارمر، نخستوزیر بریتانیا، در سخنرانی خود در شهر لندن اعلام کرد که ایالات متحده، اتحادیه اروپا و چین سه قدرت اصلی جهان امروز هستند و عدم تعامل بریتانیا با چین «قابل دوام نیست». او بر لزوم تقویت روابط بریتانیا با چین و ضرورت مشارکت در تجارت و همکاری تأکید کرد. در عین حال، او مدعی شد که چین «تهدیدی برای امنیت ملی» بریتانیا به شمار میآید و لندن همچنان به اتخاذ تدابیر مقابلهای ادامه خواهد داد.
لفاظی استارمر درباره «تکیه بر چین برای تجارت و اقتصاد و در عین حال محافظت از چین برای امنیت»، بازتابدهنده دوگانگی دیرینه دیپلماسی بریتانیا است: کسب منافع اقتصادی از همکاری با چین و همزمان گریختن از تعصبات ایدئولوژیک و محدودیتهای ژئوپلیتیکی.
از قرن هفدهم، انعطافپذیری و سودمحوری، ویژگیهای بارز دیپلماسی بریتانیا بودهاند. این راهبرد به لندن امکان داد تا در میان رقابت قدرتهای اروپایی نقش «متعادلکننده فراساحلی» را ایفا و نفوذ جهانی خود را حفظ کند. حتی پس از جنگ جهانی دوم، با وجود کاهش نسبی قدرت ملی، انعطاف دیپلماتیک همچنان ابزاری کلیدی برای تداوم تأثیرگذاری بینالمللی بریتانیا بوده است.
استارمر در سخنان خود با اشاره به تغییرات گسترده در روابط چین و بریتانیا، از «دوران طلایی» دوره دیوید کامرون تا دوره لیز تراس، اظهار داشت که قصد دارد مسیری تازه برای سیاست چین ترسیم کند؛ مسیری که ماهیت همواره متغیر دیپلماسی بریتانیا را منعکس میکند. تأکید او بر تقویت تعامل اقتصادی با چین، مؤلفه سودمحوری را در سیاست او برجستهتر میسازد.
با این حال، در پسِ این انعطافپذیری ظاهری، منطقی ساختاری نهفته است که بهسادگی قابل تغییر نیست: رنگ ایدئولوژیک پررنگ و پیوند عمیق با چارچوب ژئواستراتژیک ایالات متحده.
بریتانیا به عنوان خاستگاه اصلی نظامها و ارزشهای غربی، همواره بر عناصر ایدئولوژیک در روابط خارجی تأکید داشته است. افزون بر این، از پایان جنگ جهانی دوم، حفظ «روابط ویژه» با ایالات متحده به ستون منافع راهبردی بریتانیا تبدیل شده و هسته «درستی سیاسی» سیاست خارجی آن را شکل داده است. چنین بنیانی غالباً تناقضی در سیاست بریتانیا در قبال چین ایجاد میکند: میل به بهرهبرداری اقتصادی در کنار پیروی ناخواسته از روایت تقابلی آمریکا.
اظهارات کییر استارمر بازتاب ذهنیتی است که در گفتمان غربی رواج دارد: تلاش برای بیاعتبارسازی چین و همزمان جستوجوی همکاری آن در حوزه اقتصاد و حکمرانی جهانی. این دوگانگی نه تنها اعتماد متقابل چین و بریتانیا را تضعیف میکند، بلکه در همکاریهای دوجانبه در حوزههای مختلف نیز بیثباتی ایجاد خواهد کرد. تداوم دخالت لندن در امور داخلی چین و ضربه زدن به منافع اصلی پکن به نام «امنیت ملی» میتواند تلاش کسبوکارهای بریتانیایی برای حضور در بازار چین را با خطرات ژئوپلیتیکی فزاینده مواجه سازد. تحقق ایده «گسترش منافع تجاری بر پایه امنیت ملی» بعید به نظر میرسد.
در شرایط پیچیده و ناپایدار کنونی جهان، سیاست بریتانیا در قبال چین باید واقعیتها را بپذیرد، تفکر منجمد دوران جنگ سرد را کنار بگذارد، نگرشی درست و واقعبینانه اتخاذ کند، توسعه چین را منطقی ببیند، سیاستی فعالتر و عملگرایانهتر در پیش گیرد و در مسیری همسو با چین همکاری کند. تنها با چنین رویکردی میتوان به تقویت رشد سالم و پایدار روابط دوجانبه دست یافت.
