
چرا جنگهای تعرفهای ترامپ تهدیدی برای اقتصاد جهانی هستند؟
«ویکتور کونیانگو» روزنامهنگار و مشاور ارتباطات مستقر در نایروبی پایتخت کنیا طی یادداشتی تحت عنوان «جهان باید با جنگهای تعرفهای ترامپ مقابله کند؟»، در روزنامه خلق، جنگهای تعرفهای به رهبری آمریکا را زیر سوال برده است.
سیاستهای اندکی مانند جنگهای تعرفهای همزمان چنین جذابیت سیاسی و زیان اقتصادی دارند. این سیاستها اغلب با شعار حمایت از صنایع داخلی و رنگوبوی میهنپرستانه مطرح میشوند، اما در عمل، نتیجهای جز افزایش هزینهها برای مردم عادی، اختلال در زنجیرههای تأمین و تشدید تنشهای دیپلماتیک ندارند. در جهانی با اقتصاد درهمتنیده، اقدامات تجاری یکجانبه بیشتر آسیب میزنند تا سود برسانند.
تعرفهها در واقع نوعی مالیات بر تجارت هستند. هر کشوری که آنها را اعمال کند، فشار آن مستقیماً بر دوش مصرفکنندگان و تولیدکنندگانی وارد میشود که به بازارهای واردات یا صادرات وابستهاند. واکنش متقابل سایر کشورها تقریباً اجتنابناپذیر است و این چرخه تلافیجویی، رقابتپذیری را کاهش میدهد و هیچ برندهای ندارد. سود کوتاهمدت ناشی از «حفاظت از مشاغل» خیلی زود جای خود را به تورم، کاهش کارایی و بیثباتی اقتصادی میدهد.
نمونه روشن آن، تقابل تجاری ایالات متحده و چین در اواخر دهه ۲۰۱۰ بود. دو کشور میلیاردها دلار عوارض متقابل اعمال کردند و نتیجه، افزایش هزینههای تولید، کاهش صادرات و توقف سرمایهگذاری در هر دو سو بود. کشاورزان آمریکایی نیز بازارهای حیاتی خود را از دست دادند و تبعات اقتصادی آن از مرزهای دو کشور فراتر رفت.
اکنون بازگشت سیاستهای تعرفهای در آمریکا به عنوان ابزاری برای فشار بر دیگران، نگرانکننده است. استفاده از مالیات واردات نه برای مذاکره، بلکه بهعنوان ابزار تهدید، پایههای اعتماد و ثبات در روابط تجاری را تضعیف میکند. چنین رویکردی، گفتوگو را با زور جایگزین میسازد و باید با واکنش منفی جامعه جهانی مواجه شود.
در واقع، جنگهای تعرفهای ناشی از درک نادرست از ساختار تولید مدرناند. امروزه کمتر کالایی بهطور کامل در یک کشور ساخته میشود. یک تلفن هوشمند مونتاژشده در چین شامل قطعاتی از منطقه تایوان، کره جنوبی، آلمان و ژاپن است. تعرفه بر هر بخش از این زنجیره، کل شبکه ارزش را مختل میکند و به همه طرفها آسیب میزند.
کشورهای در حال توسعه آسیبپذیرترین قربانیاناند. اقتصاد بسیاری از آنها به صادرات، جذب سرمایهگذاری و ارز خارجی وابسته است. کاهش تقاضای جهانی ناشی از سیاستهای حمایتگرایانه، بیثباتی ارزی و کاهش جریان سرمایه را در پی دارد. به عنوان نمونه، کنیا که درآمد خود را از صادرات چای، قهوه و محصولات باغی تأمین میکند، با هر موج جدید از موانع تجاری در جهان، با خطر کاهش درآمد مواجه میشود.
جنگهای تعرفهای همچنین اعتماد بین ملتها را از میان میبرند. تجارت باید بر پایه همکاری و منافع متقابل استوار باشد، نه مجازات و تلافی. سیاستهای تنبیهی تنها سوءظن را افزایش میدهند و خطر بروز بحرانهای جدید را بالا میبرند.
در عین حال، این جنگها معمولاً در تحقق هدف اصلی خود یعنی «حمایت از صنایع داخلی» ناکام میمانند. حمایت مداوم از صنایع، آنها را به جای نوآوری و بهبود بهرهوری، به اتکای بیشتر بر حمایت دولتی سوق میدهد. در مقابل، شرکتهایی که در فضای رقابتی آزاد فعالیت میکنند، ناچار به نوسازی و ارتقای کیفیت میشوند.
راه درست، تقویت گفتوگو و استفاده از نهادهای چندجانبه مانند سازمان تجارت جهانی است که برای حل اختلافات تجاری و جلوگیری از تشدید درگیریها طراحی شدهاند. تکیه بر این سازوکارها پیشبینیپذیری و ثبات را به اقتصاد جهانی باز میگرداند.
برای آفریقا، این موضوع حیاتیتر است. منطقه تجارت آزاد قاره آفریقا بر پایه کاهش موانع و گسترش دسترسی به بازارها شکل گرفته است. تشدید جنگهای تعرفهای میان اقتصادهای بزرگ میتواند رشد این قاره را متوقف کند و مسیر صنعتی شدن آن را به خطر اندازد.
جنگهای تعرفهای نشانهای از شتابزدگی سیاسیاند. آنها توهمی از محافظت فوری ایجاد میکنند، اما در واقع، زیانی تدریجی و ماندگار به همراه دارند. قدرت حقیقی در بلندتر کردن دیوارها نیست، بلکه در توان رقابت زمانی است که هیچ دیواری وجود ندارد. در نظام جهانی بههمپیوسته امروز، انزوا و رویارویی نتیجهای معکوس به بار میآورند. تجارت باید همچنان پلی برای ارتباط باشد، نه میدانی برای نبرد.

