رخدادهای مشروطه‌خواهی در تبریز از مرگ ناصرالدین شاه تا جنگ جهانی اول ۱۳۱۳-۱۳۳۴ق. ۱۴۰۴. مأخذ : غوغای تبریز به تصحیح غلامعلی پاشازاده. تهران: مؤسسهٔ پژوهشی میراث مکتوب.

تا اینکه هنگامه و غوغای از تبریز برخاست!

 

مجلسی ترتیب داده مسمّی به دارالشوراء کردند و قرار شد اوّل نظام‌نامه بنویسند که مطابق شرع انور و قانون مشروطه باشد و حضرت شهریاری امضا بفرمایند و این فقره را به حضرت ولیعهد تلگراف کردند. حضرت ولیعهد از امضاء آن امتناع نمود. پس حضرت شهریاری در امضاء نظام‌نامه تعلّل نمود و فرمود قانون نظام‌نامه درست است لکن باید ارادۀ سنیّهٔ من، شرط نظام‌نامه باشد و ایضاً عزل و نصب با خود شخص من بشود.
از مجلس جواب دادند ارادۀ سنیّه و عزل و نصب از علامات و مخصوصات زمان استبداد بود که حکومت خراسان را به حاکم به دویست هزار تومان و حکومت کرمان را به صد هزار تومان می‌فروختند، ایشان هم رفته چهارصد هزار تومان از بیچاره رعیت دادوستد می‌کردند و اگر ارادۀ سنیّه باشد باز املاک تیول و غلهٔ دیوانی به مظنهٔ بیست تومان تسعیر و روضه‌خوان‌ها صاحب آلاف و الوف و اعیان و وزراء و حرم سالی کرورات مفت خرج کرده سواره و پیاده‌نظام از گرسنگی فعلگی می‌نمایند.
معلوم است حضرات اعیان و حکام که خاین دولت و ملت‌اند نخواهند گذاشت که این مشروطه سر بگیرد. چند روزی در این صحبت بودند و مجلس دارالشوراء قدری فتوری یافته تا اینکه هنگامه و غوغای از تبریز برخاست و حال آنکه اقتدار و تسلط حضرت ولیعهد به درجه‌ای رسیده که شخص با عیال خود در خانهٔ خود صحبت و بدی او را نمی‌کرد. اکثر خبازها و علاف‌ها و قصاب‌ها نایب و فراش ولیعهد شده به کلاه خود نشان دوخته بیچاره رعیت را برهنه می‌کرد و سال‌های سال بود که گرانی از آذربایجان مرتفع نمی‌شد. غلهٔ دیوانی را از طهران خرواری از قرار پنج تومان تسعیر کرده از بیچاره صاحب املاک از بیست‌وپنج تومان پول می‌گرفت. رعیت و ملت از ظلم خودش و حکام اطراف به ستوه آمده اما از ترس نفس نمی‌کشیدند. سالی دوازده هزار تومان به خفیه‌نویسان مواجب می‌داد، ماوقعِ شهر را هرروز به او راپوت می‌دادند. هر کس خلافی کرده بود شب مفقودالأثر می‌ساختند. (غوغای تبریز، ۱۴۰۴: ۵/۴)

افسوس که این مزرعه را آب گرفته!

و جناب آقا میرهاشم و جناب آقا شیخ سلیم و آقا میرزا حسین و میرزا جواد متّصل به مردم موعظه کرده و ظلم و جور دیوان و حکام را به ملّت اظهار می‌نمودند و میرزا جواد مکرر این بیت را می‌خواند:
افسوس که این مزرعه را آب گرفته/ دهقان مصیبت‌زده را خواب گرفته.
و مردم گریه کرده و الله می‌کشیدند و قونسول انگلیس [در تبریز]، متصل در بام [قونسول‌خانه] عکس جماعت [متحصن در] حیاط و اوطاق‌ها را می‌انداخت. (غوغای تبریز، ۱۴۰۴: ۶)

چون امر، امرِ ملّت است به حکومت و دولت راجع نیست!

و ۲۴ ربیع‌الثانی [۱۳۲۵] قونسول‌ها از حکومت خواهش کردند که اذن بدهند روزی در سربازخانه چادر زده به مشق نظامی افواج محلّات تماشا کنند، جواب داده‌اند که چون امر، امرِ ملّت است به حکومت و دولت راجع نیست چه عیب دارد بیایند، امّا امنیّت با ما نیست، ایشان هم موقوف کردند. (غوغای تبریز، ۱۴۰۴: ۳۱)

جناب نظام‌الملک از انجمن چهار فقره خواهش نمودند که هیچکدام به درجهٔ اجابت نرسید!

و جناب نظام‌الملک از انجمن به‌موجب مکتوب، چهار فقره خواهش نمودند که اولاً افواج محلّات مشق را موقوف دارند؛ ثانیاً شب‌ها فدائی‌ها گردش و کشیک نکشند؛ ثالثاً اسم شب که یا غفور یا رحیم می‌دهند موقوف دارند؛ رابعاً پراسباب به کوچه و بازار نیایند. هیچ‌کدام به درجهٔ اجابت نرسید.
روزبه‌روز، محلّات مشق را علاوه کرده تمامی پسران اعیان تفنگ برداشته و لباس نظامی پوشیده در محلات و سربازخانه مشق می‌نمایند و در هر محله، میدانِ مشق قرار داده‌اند از آن جمله محلهٔ خیابان که در وسط خیابان میدان مشق قرار داده و سنگر محکمی بسته‌اند و مناره‌ها و محجرهای خوب و رنگینی ساخته‌اند و چراغ‌های فانوس و بیدق‌های الوان نصب کرده‌اند. در حقیقت خیلی تماشا دارد. (غوغای تبریز، ۱۴۰۴: ۲/۳۱)

حضرت شهریاری از تقصیرات او اغماض فرمودند!

۵ جمادی‌الاولی است. ابوالفتح میرزا سالارالدوله یاغی شده سوارۀ بختیاری جمع کرده ارادۀ همدان نمود. از طهران هم سواره و فوج به همدان روانه شد. در حوالی همدان یک دعوا نموده. سالارالدوله امر کرده صاحب‌منصب خود را شکم پاره کرده. لهذا جمعیت سالارالدوله متفرّق شده و خودش شکست یافته فراراً به دارالخلافه آمده در منزل اتابک متحصّن گشته و حضرت شهریاری از تقصیرات او اغماض فرمودند. (غوغای تبریز، ۱۴۰۴: ۳۴)

حتّی تلگرافی از دارالشوراء رسید که باز این چه هنگامه و شورش است!

روز جمعه ۹ ماه که بازار بسته بود اهل سرخاب و شتربان و امیرخیز و ویجویه در حیاط صاحب‌الامر عجل الله فرجه جمع شده اعلان کردند که باید قافقازی‌ها و علی مسیوف و میرزا آقا اصفهانی و حاجی علی ناصری ازین شهر بروند و الّا کشته می‌شوند. از این طرف اهل خیابان و نوبر و لیل‌آباد اعلان کردند اگر حضرات بروند باید آقا میرهاشم هم برود. باز در شهر آشوب شد. حتّی تلگرافی از دارالشوراء رسید که باز این چه هنگامه و شورش است!
لمصلحه قفقازی‌ها چند شب به خسروشاه رفته بعد از چند روز بیست پایتون رفته ایشان را به شهر آورده و ملا حمزه و باقر نایب شتربان رفته صفای ظاهری نمودند که شهر ساکت باشد. حالا که ۱۱ شهر جمادی‌الاولی است شهر امن است. شورش و غوغا نیست. اجمالاً روزی نمی‌شود که فتنه و امر عجیب در شهر بروز نکند. نمی‌دانم آخر این شهر چطور خواهد شد. اهل شتربان محض تعصباً که مشهدی اسمعیل را قافقازی‌ها کشته در مقام او را تعزیه برپا کرده ختم گذاشتند و در ۱۱ جمادی‌الاولی برچیدند.
این فقرهٔ پسر رحیم‌خان و قتل و غارت قرجه‌داغ در اطراف شهرت یافت از آن جمله رشت که همیشه با اهل تبریز هم‌درد بوده‌اند. اهل تبریز و ترکان جمع شده و سیاه پوشیده در انجمن رشت روی خاک نشسته به تعزیه‌داری قتلی قرجه‌داغ مشغول شدند و اهل رشت هم حمیّت کرده بازار را بسته انجمن را چادر کشیده سه روز تعزیه‌داری کردند. بعد ارامنه آمده اذن گرفته در کلیسا تعزیه‌داری نمودند و اهل انجمن رفته مجلس را ختم کردند. (غوغای تبریز، ۱۴۰۴: ۳۵)

تلگراف حضرت اتابک به انجمن: شما در کار عجله نداشته باشید!

و حضرت اتابک تلگراف پولتکی به انجمن کرده که من از یومِ ورود، آنی غفلت ندارم مشغول تصفیهٔ امورات ملّت و دولت هستم. شما هم در کار عجله نداشته باشید. حضرات اعضاء گفتند که خوب زیر سرِ ما بالش نرم می‌گذارد. (غوغای تبریز، ۱۴۰۴: ۳۴)

از قراری که در مکتوبات دارالخلافه می‌نویسند گویا در آنجا شهرت داده‌اند که اهل تبریز آذربایجان را از ایران مجزی کرده حکومت علیحده می‌کنند، لهذا حضرت اتابک در چهارم جمادی‌الاولی به تلگرافخانه‌خانه آمده حجج‌الاسلام تبریز را زحمت داده بعضی مراتب را مخابره فرمودند که این حرکات وحشیانه تبریز خوب نیست آخر امر به‌جائی منجر شود که اصل مقصود از دست می‌رود البته شماها ملّت را ساکت فرمایید تا ما کارها را صورت داده به اصل مقصود نایل شویم. حضرات حجج‌الاسلام هم جواب پولتک مخابره کرده مراجعت نمودند. (غوغای تبریز، ۱۴۰۴: ۳۶)

اینها بهانه است عموم ملّت مشروطه می‌خواهند!

و روز پنج‌شنبه غرهٔ شعبان حضرات علماء در مسجد حاجی صفرعلی جمع شده در این باب مذاکره می‌کردند و بعضی هم از اصناف ازدحام کرده، گرداگرد حضرات علما را گرفته بودند تا گماشتهٔ حضرت ولیعهد آمده ابلاغ رساند که حضرت والا (محمدعلی میرزا) می‌فرمایند مقصود از ازدحام جمعیت قونسول‌خانه و اجتماع حضرات علما چیست بگویند تا من جواب و علاج او را جابه‌جا کنم. جناب امام‌جمعه، فرمایش ولیعهد را به اصناف به آواز بلند فرمایش فرمود. اصناف عرض کردند که حالا سر خرمن است گندم خرواری سی تومان است در زمستان چند خواهد شد. نان اگرچه مظنه دو هزار و دوازده عباسی است، امّا کم سیه و سه چارک می‌دهند به سه هزار می‌افتد و گوشت حالا شش هزار است فردا چند خواهد شد.
در این بین جناب میرزا عبدالرحیم قرجه‌داغی راست شده گفت: اینها بهانه است عموم ملّت مشروطه می‌خواهند. آن‌وقت اصناف همه صدا به صدا داده که ما نان و گوشت نمی‌خواهیم مشروطه می‌خواهیم که مثل ملّت سایر دول آسوده باشیم. احدی به ما ظلم و تعدی نکند و کسان ولیعهد مال و جان ما را مالک نشوند و گماشتهٔ ولیعهد رفت مراجعت نمود که حضرت والا می‌فرمایند چه عیب دارد، نظام‌نامه نوشته‌شده چندروزه به تبریز هم می‌آید هر طور که در طهران اجری باشد در اینجا هم مجری خواهد شد، اجتماع و ازدحام لازم نیست. رعیت قبول نکردند رسول ولیعهد برگشت. (غوغای تبریز، ۱۴۰۴: ۷/۶)

مسجد مالِ پدرِ من است!

روز دوشنبه ۳ ماه [رمضان‌المبارک ۱۳۲۴، بعد از اخراج شدن امام‌جمعه از شهر تبریز] جناب بویک‌آقا مسجد رفته نماز جماعت خواند.
جناب حاجی میرزا غفارآقا چون که سابقاً در مسجد مزبور راتب بود به همان لحاظ، یکصد و پنجاه تومان نقد و یکصد و پنجاه تومان قبض به جناب آقا شیخ سلیم و میرزا جواد داده که ایشان مانع شده بویک‌آقا را نگذارند و جناب معزی‌الیه را به مسجد برند. لهذا یوم سه‌شنبه دَرِ مسجد را قفل کردند و یوم چهارشنبه ۵ ماه شیخ سلیم و میرزا جواد با جماعتی خانهٔ حاجی میرزا غفارآقا رفته او را برداشته با صلوات به مسجد آوردند و نماز جماعت ادا کردند.
روز پنجشنبه ۶ ماه جناب حاجی میرزا مهدی رفته به جناب حاجی میرزا ابوالحسن انگجی اظهار نمود که مسجد مالِ پدرِ من است راضی نیستم حاجی میرزا غفارآقا نماز بخواند. معزی‌الیه هم از آنجایی که سابقاً داماد حاجی میرزا اسمعیل امام‌جمعه بود حمایت کرده قدغن نمود حاجی میرزا غفارآقا به مسجد نرود و مسجد را تسلیم حاجی میرزا مهدی نمودند. تا به حال که ۱۵ شهر محرم است ایشان به مسجد می‌روند. (غوغای تبریز، ۱۴۰۴: ۲/۱۱)

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا