حقیقت روشن و غیرقابل انکار تعلق داشتن تایوان به یک چین واحد
حکومت لای چینگته با وجود در سر داشتن تفکرات جداییطلبانه، سعی میکند خود را «دموکراتیک» جلوه دهد اما تاکنون هیچ یک از اقداماتش به هیچ وجه «دموکراتیک» نبودهاند.
حکومت حزب دموکراتیک پیشرو و در رأس آن لای چینگته، در کنار خفه کردن صداهای مخالف خود در میان مردم جزیره تایوان، پاکسازی شخصیتهای مختلف بر پایه اتهامات بیاساس تبانی با «نیروهای متخاصم خارجی» و حمله خودسرانه به احزاب مخالف، پیوسته در تلاش برای تحریف تاریخ و سوءاستفاده از آن در جهت اهداف خود برای «جداییطلبی» و چینیزدایی از جامعه تایوان هستند.
به نظر میرسد آنها فکر میکنند «هر کسی که گذشته را کنترل میکند، کنترل آینده را در اختیار خواهد داشت و هر کسی که حال را کنترل میکند، کنترل گذشته را نیز در دست دارد»، اما تمام ترفندهای آنها به راحتی قابل تشخیص است زیرا مجبورند سفید را سیاه بنامند و شکافهای تاریخی ایجاد شده توسط آنان به اندازهای بزرگ است که با تمام این دروغها نیز نمیتوان آنها را پر کرد.
حکومت لای چینگته اخیراً با این ادعا که پس از جنگ جهانی دوم، پیمان سانفرانسیسکو جایگزین بیانیههای سیاسی مانند اعلامیه قاهره و اعلامیه پوتسدام شده، میخواهند بگویند که این پیمان تایوان را به جمهوری خلق چین واگذار نکرده است.
مقامات حزب دموکراتیک پیشرو از مدتها قبل از روی کار آمدن لای چینگته و با نادیده گرفتن واقعیتهای تاریخی و نقض اصول و قوانین بینالمللی در حال ساخته و پرداخته کردن این استدلالهای دروغین بودهاند اما تمامی این اقدامت آنان در جهت سوءاستفاده از پیمان سانفرانسیسکو برای تحریف حقیقت و به منظور حمایت از «جدایی تایوان» کاملاً بیاساس است.
این پیمان در سال ۱۹۵۱ با دخالت ایالات متحده و بدون حضور هیچ نمایندهای از طرف چین (حتی در مذاکرات پیشین آن) امضا شده و از نظر قانونی برای چین الزامآور نیست. به این ترتیب، تلاش مقامات حزب دموکراتیک پیشرو برای استفاده از این پیمان به عنوان یک «مدرک قانونی» در حمایت از ادعاهای «جداییطلبی» تایوان، از نظر حقوق بینالملل هیچ مشروعیتی ندارد.
پیمان مورد استناد آنان با مفاد اعلامیه سازمان ملل متحد که توسط ۲۶ کشور از جمله چین، ایالات متحده، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۴۲ امضا شده کاملا مغایرت دارد و برخلاف اصول اساسی منشور سازمان ملل و حقوق بینالملل است.
بنابراین، تمام موارد مربوط به حق حاکمیت بر تایوان یا نحوه برخورد با قلمرو و حقوق حاکمیتی چین که در پیمان سانفرانسیسکو آمده برای چین به عنوان کشوری که یکی از طرفهای امضاکننده این پیمان نبوده، کاملاً غیرقانونی، باطل و بیاعتبار است.
مجموعه متون حقوقی معتبر بینالمللی نظیر اعلامیههای قاهره و پوتسدام به روشنی با مطرح کردن سند تسلیم ژاپن و بازگشتن حق حاکمیت بر تایوان به چین، این جزیره را بخشی از چین اعلام میکنند و نشان میدهند که این واقعیت ریشههایی محکم در تاریخ و قوانین بینالمللی دارد. این اسناد نتیجه غیرقابل انکار پیروزی در جنگ جهانی ضد فاشیسم و بخشی مهم از نظم بینالمللی شکل گرفته پس از جنگ جهانی دوم هستند.
اول اکتبر ۱۹۴۹ با تأسیس جمهوری خلق چین، دولت مرکزی خلق به تنها دولت قانونی و نماینده سراسر سرزمین چین تبدیل شده است. این تغییر در نظام حاکم بر چین در حالی رخ داد که کشور و سرزمین چین به عنوان یک مفهوم ثابت در حقوق بینالملل بدون تغییر باقی ماند و حق حاکمیت و قلمرو ذاتی چین به هیچ وجه تغییر نکرد.
در نتیجه به صورت طبیعی، دولت جمهوری خلق چین به طور کامل از حق حاکمیت بر چین شامل حاکمیت بر تایوان برخوردار است و آن را اعمال میکند. این به اصطلاح پیمان سانفرانسیسکو، یک سندی غیرقانونی و نامعتبر است که سالها پس از پایان جنگ جهانی دوم توسط گروه از کشورهای گردهم آمده توسط ایالات متحده برای دست یافتن به یک صلح جداگانه با ژاپن شکل گرفت و با وجود اعتراض اتحاد جماهیر شوروی، اعضای این پیمان، جمهوری خلق چین را نادیده گرفتند.
نتایج نظرسنجی هفته گذشته شبکه خبری «تی وی بی اس» (TVBS News) جزیره تایوان نشان میدهد که تنها ۲۸ درصد از شرکتکنندگان در این نظرسنجی از نحوه حکومت لای چینگته راضی هستند و اعلام نارضایتی ۵۵ درصد از آنان نشان میدهد که محبوبیت لای چینگته از زمان روی کار آمدنش در ماه مه سال گذشته به پایینترین میزان رسیده است.
این واقعیت به خوبی نشان میدهد که ساکنان تایوان فریب اقدامات «جداییطلبان» را نمیخورند. فارغ از تمام ادعاها و اقدامات حکومت لای چینگته، این حقیقت انکارناپذیرِ مورد تأیید تاریخ و قوانین بینالمللی هرگز تغییر نخواهد کرد که تایوان بخشی از چین است و در عین حال، آنها نخواهند توانست تعهد بینالمللی غالب کشورهای جهان به اصل یک چین واحد را تغییر دهند و مانع از طی شدن مسیر اتحاد مجدد سراسر چین شوند.